نور چشم مامان و بابا پنج شنبه 91 بهمن 19 :: 9:46 عصر :: نویسنده : حسین صدرا
بنام خدای مهربون سلام به دست گل مامان . عزیز دلم در حال حاضر شما دو سال و یازده ماه داری و سوره های حمد ، توحید ، ولعصر رو حفظ کردی و آیات موضوعی رو هم بخوبی حفظ کردی . ماشا الله بسیار باهوش و آقایی . خدا رو شکر میکنم که پسرم اینقدر باهوش و با فهم و شعوره. دیروز رفتیم سینما و تو خیلی قشنگ نشستی و فیلم رو دیدی بعد خاله نهاله ازت پرسید حسین صدرا کجا بودی گفتی سینما . گفت : خوش گذشت ؟ تو گفتی خوب بود اما چیزی ندادن بخوریمبعد همه زدن زیر خنده . یا مثلا هفته پیش که شمال بودیم یه دفعه گفتی : آقای فتحیان تشنمه بریم خونمون آب بخوریم . بعد زود گفتی : البته نه خونه ی تهرانمون . خونه ای که خدا بهمون تو شمال دادهبخودم گفتم اگر همه مثل تو خدا رو همه کاره بدونن و همه ی زندگیشون رو از خدا بدونن دیگه این همه گناه نمیکردن. کاش بینش تو رو آدم بزرگا هم داشتن. یه کار بامزه دیگت اینه که هر کس مریض میشه براش حمد میخونی و میگی حتما الان خوب میشی . و واقعا طرف خوب میشه . خودم دلم درد میکرد همین که حمد خوندی آب رو آتیش بود . یا مثلا نهاله هر روز ازت میخواد براش حمد بخونی و فوت کنی بهش . بخاطر این که با اعتقاد میخونی و حتی اگر خودت درد داشته باشی از بقیه میخوای حمد بخونن و بهت فوت کنن. بعضی مواقع به آینده ات امیدوار میشم . امشب با هم داشتیم تو ماشین صحبت میکردیم گفتم : حسین دعا کن در رکاب آقا شهید شیم . گفتی : من نمیخوام شهید شم . گفتم چرا ؟ گفتی : میخوام بزرگ شم . برم مدرسه . بابام برام جیمبو بخره . عمو علی موتورشو بده بهم . ولی قول میدم دشمنای امام زمان و بکشم. تو مهد کودک مدیرتون میگه : حسین صدرا یه روز آیت الله میشه من مطمئنم. چند روز پیش تا رسیدیم جلوی در آقای مصدق در و زد . من نشناختم ولی تو گفتی مامان چه همسایه های باحالی داریم . آقای مصدق در و برامون زد .و هر کسی تو رو میبینه شیفته رفتار مودب و بانمکت میشه . حسین صدرا با تمام وجود دوست دارم موضوع مطلب : آخرین مطالب آرشیو وبلاگ آمار وبلاگ
|