نور چشم مامان و بابا دوشنبه 89 اسفند 23 :: 8:43 صبح :: نویسنده : حسین صدرا
بسم الله الرحمن الرحیم سلام بر عزیز تر از جانم . حسین صدرای مامان ، شما الان در حال حاضر در دوازده ماه هستی. عزیزم ،تو میتونی به تنهایی بایستی و حتی 3 قدم راه بری. اما با ترس و لرز و کلی استرس. خیلی خوشحال میشی از اینکه تشویقت کنم . و دیگر اینکه یاد گرفتی دست راستت رو جلو بیاری و یا الله که میگیم دست دهی . راستی میدونستی که الان 5 تا دندون داری؟ 3 تا بالا و 2 تا پایین.عزیزم تو بسیار پسر با شعور و گلی هستی . دیروز بردمت سینما . نزدیک به 3 ساعت در سینما بودیمو تو جیکت در نیمد (ماشاالله). و من جلوی مامان زری به تو افتخار کردم که اینقدر پسر خوش اخلاق و همراهی هستی. امیدوارم وقتی بزرگ میشی همینطور بمانی. حسین مامان، دیروز به مامانجون گفتم : اگر خواهر و برادرهای حسین صدرا اینقدر ماه باشند ، مثل حسین صدرا ؛ من دوست دارم زودتر برای حسین همبازی بیارم . دوست ندارم تنها باشه و حوصله اش سر بره ولی نمیدونم به خوبی تو میشن یا نه؟ به هر حال مادرم،هر موقع که موش میشی ، یا بوس میکنی یا یا الله میگی یا مامان میگی ؛ دلمو میبری . فقط میتونم بگم : با تمام وجودم دوست دارم و آرزو میکنم بهترین ها رو خدا جلوی پاهای کوچولوت بذاره . مامان جان ،همیشه بخاطر وجود نازنینت خدا رو شکر میکنم و سر از سجده بر نمیدارم. الحمدلله . موضوع مطلب : آخرین مطالب آرشیو وبلاگ آمار وبلاگ
|